مگر چه میخواستم ازین بیشتر؟ غایت سادگی و مهربانی تو، همهی طلب همدمیام را کفایت کرد.
با بهار آمدی. خندههای مدامت شکوفه زد به بر و روی عزیز پروارت.
دلداریهایت، نگاههایت، مصمم و محکم بودنهایت، ترسهایت، این همه را بیدریغ گذاشتهای توی سفرهام...نه! ازین بیشتر که نمیخواستم.
برچسب : sj sharks,sj earthquakes,sj mercury,sj gas,sj giants,sj library,sj craigslist,sj surya,sj times,sj weather, نویسنده : mnabizg بازدید : 26
یا هفت ساله یا پنجاهساله بودهام. انگار هیچ وقت میان ایندو نزیستهام...
به بهانهی بیست و اندی سالگیها.
برچسب : من پیر ماه و سال نیم,پیر سال و ماه نیم, نویسنده : mnabizg بازدید : 28
حاضر شده روی تخت نشستم و از اندوه اینکه نمیدانم خودم و مهمانیام چقدر از شما دور است، دانههای اشک غلتیدند.
دلتنگم از این همه بعیدی و بعد. گفتم نه کل بکشند، نه نقل بریزند.
پ.ن: تو که نزدیکی. اما طول راه ما را به عطوفتت قیچی کن.
برچسب : هذا یوم الجمعه و هو یومک, نویسنده : mnabizg بازدید : 85
تب، فرصت پنهان عاشقی و هذیان است. فرصت کنده شدن از دنیا.
برچسب : تاب خوردن در خواب,تعبیر تاب خوردن در خواب, نویسنده : mnabizg بازدید : 34
قومی از نبودنم گلایه میآورند به دور و نزدیک. انگار برای خستگی میدویدهام این همه وقت. انگار کوبیدن آب در هاون شده بودنت، دختر.
وقتهاست که منتظر شنیدن نغمهی دلانگیزیام که به گوشم نمیآید. نمیرساند خودش را. من را. و هیچ سفر قریب و بعیدی هم نمیطلبدم.
برچسب : نویسنده : mnabizg بازدید : 33
همه از همهجا حرف میزدند و زل زده بودم به غذاها؛ به قضاوتها. گاهی با دخترک نفیسه جملهای میگفتم.
تنهایی، وحشیترین گیاه به سرعت روینده است. قدیمترین و محکمترین پیوند را با آدم دارد. پریشب، از پل که میگذشتیم، چقدر دنیا نماندنی بود. چطور آمدن و برگشتن سوی تو این همه جاذبه دارد اما سهم ما هنوز روی زمین ماندن است؟
میدانی که فقط مهمانی تو را دارم؟ میدانی که چهجور دلتنگ سحرهای مدام اشکریختن و خو کردن به این انزوای عریانم؟
برچسب : نویسنده : mnabizg بازدید : 33
مثل اینکه هیچ کجای دنیا آینهای نباشد تا با صفا و صیقلش هوای زخمت را تازه کنی و مژدهی مرهمش بدهی. راز دل را باید توی پاکترین پارچه پیچید و بقچه کرد گذاشت روی دوش خسته.
بقچهی تمیزم بعد از سجادهی کهنه شدهی مخملی، همان دفتر سادهی آبیست.
پ.ن: عاشق که دلنازک نمیشود. عاشق قرمهسبزیاش را میپزد، انتظارش را میکشد، و دلتنگی عمیقش را پنهان میکند توی دستهایش.
برچسب : اگر عالم همه پر خار باشد, نویسنده : mnabizg بازدید : 46
مناجاتالشاکرین را میخوانم و آرام نمیگیرم. میماند یک شبانهروز دلتنگی و صحبت خستهی تلفنی دهدقیقهای آخر شب که کوتاهترش میکنم تا بخوابی. میماند تخمهای ترد و نازک بغض که مدام تکثیر میشوند.
: چطور آن بقیه دلتنگی زن و بچههایشان را تاب میاورند؟ ما آدم نیستیم یا آنها هیولا شدهاند؟
برچسب : ربنا و لك الحمد,لك الحمد ولك الشكر, نویسنده : mnabizg بازدید : 264
کوه رو به رو را دیدم و خانهها را. دیوارهای خانه را تماشا کردم و دیدم دوستشان دارم. زار زدم و وسط قلپ قلپهای اشک یادم افتاد چهار روز کارم چیدن و جابهجایی بوده. یادم افتاد تازه کمرم از درد افتاده. اما نمیشد. دلم می خواست دوباره همه را توی کارتن کنم و بروم جایی دورتر. دورتر. فقط کمی دورتر. جایی که خلوت باشد و دوست.
میخوانم "ای کاش که جای آرمیدن بودی" و توی دلم میگویم: «یادت هست یاسی؟» یادت هست راستی؟
برچسب : پای دل,پای دلفین,پای دل به زنجیره,پای دلم به زنجیره,پای دلدادگی که میرسد,دليل پاي پرانتزي,دلایل پای,دلیل پای پرانتزی,دلایل پای پرانتزی,دلمه پای مرغ, نویسنده : mnabizg بازدید : 39